جدول جو
جدول جو

معنی هزیمت شدن - جستجوی لغت در جدول جو

هزیمت شدن
(فَ دَ)
شکست خوردن و گریزان شدن:
هزیمت شداز وی سپاه قلون
به یکبارگی بخت او شد نگون.
فردوسی.
بدین گونه بود او همی روز جنگ
اگر زو هزیمت شوم نیست ننگ.
فردوسی.
نشاطی برپای شد که گفتی در این بقعت غم نماند و همه هزیمت شد. (تاریخ بیهقی). چون بوعلی بدید هزیمت شد و در رود گریخت. (تاریخ بیهقی). زدنی سخت استوار چنانکه هزیمت شدند. (تاریخ بیهقی).
هزیمت شد همانا خیل بلبل
ز بیم زنگیان بی زبانت.
ناصرخسرو.
نیزه بر شهرک زد و شکست و درحال کفار هزیمت شدند. (ابن بلخی).
گویی شود هزیمت هجر آخر از وصال
نیکو غنیمتی است نگارا اگر شود.
مسعودسعد.
تا ازظلم به جمله غنیمت برد ضیا
تا از ضیا به طعنه هزیمت شود ظلم.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
هزیمت شدن
شکست خوردن گریختن کالیدن سپر افکندن شکست خوردن وفرارکردن: (... ناگاه ازکمین برآمدند وبرفایق وایلمینگو زدندزدنی سخت استوار چنانکه هزیمت شدند)
تصویری از هزیمت شدن
تصویر هزیمت شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فُ وَ دَ)
صرف شدن. خرج شدن:
زخمی رسید بر دل خاقانی
کاوقات او هزینۀ مرهم شد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(فَ تَ)
شکست دادن و گریزاندن: بواسحاق را هزیمت کردند، وی بگریخت و مردمش بیشتر درماندند. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هزیمت دادن
تصویر هزیمت دادن
شکستن دشمن کالاندن شکست وفراردادن
فرهنگ لغت هوشیار